جدول جو
جدول جو

معنی مشک ساییدن - جستجوی لغت در جدول جو

مشک ساییدن
(شِ نَ / نُو رَ تَ)
مشک کوبیدن و آن را مانند گرد درآوردن. مشک سودن. کنایه از پراکندن بوی خوش:
غلامان را بگو تا عود سوزند
کنیزک را بگو تا مشک ساید.
سعدی
لغت نامه دهخدا
مشک ساییدن
کوبیدن مشک و بصورت گرد درآوردن آن مشک سودن
تصویری از مشک ساییدن
تصویر مشک ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ جُ تَ)
کشک سائیدن. رجوع به کشک سائیدن در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ دَ)
سائیدن کشک. ریختن کشک (=دوغ خشک شده، قوروت) در تغار و سائیدن آن با آب و آب کشک حاصل کردن چاشنی طعام را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
عمل مشک سای. سائیدن مشک و عطرافشانی:
کند چشمشان از شبه حقه بازی
کند زلفشان بر سمن مشکسائی.
فرخی
لغت نامه دهخدا